این جهان نو به دست بشری ساخته شد که یک نسبت خاصی با هستي و جهان و خودش پیدا کرده بود. در واقع فرزندی است که در عالم سومي از ارتباط انسان با خداوند پدید آمده است. در حقيقت تكنولوژي حاصل گفتگوي ميان انسان و خداوند است، منتهی گفتگویی که انسان در پايان اين گفتگو می خواست با تكنولوژي فائوستوس وار کاری خداگونه انجام دهد، یعنی اینکه بتواند بر جهان سیطره داشته باشد؛ یا به عبارتی خدای زمین و زمان شود. البته كريستوفر مارلو و گوته شاعر مي گويند طرف ثانوي گفتگو شيطان بوده است.
اگر انسان در گذشته می خواست به صورت اساطیری و اسطوره ای خدا بشود این بار تصمیم داشت تا بطور مادی فارغ از الوهيت الهگان يوناني به مقام خدايي برسد و این امر سبب شد که به جای اسطوره، تکنولوژی را خلق کند.
تاریخ نشان می دهد که پيش از عصر مدرن بشر هنر و شعري در دنياي اسطوره ای ابداع می کرد تا به شکلی خداگونه گردد یا به نحوی قدرت خدایی پیدا بکند، اما اكنون این اتفاق به صورت ديگري افتاد نه در عالم شعر و هنر. اكنون انسان به عالمی وارد مي شد که در كل تاریخ بی نظیر بود و آن زایش تکنولوژی توسط انسان بود....

شروع فلسفه ی تکنولوژی؟

اولین فیلسوفانی که فلسفه تکنولوژی را مطرح کردند و یا به نحوی زمینه ساز این تفکر شدند، فیلسوفان مدرن هستند که زمینه هایش توسط "فرانسیس بیکن"، "گالیله" و دیگر متفکران دوره رنسانس ایجاد شده بود. اما در واقع پرداختن به فلسفه تکنولوژی توسط فیلسوفان کلاسیک نبوده است.
انقلاب صنعتی، انقلابی نبود که به قرن خاصی منتهی شود، این انقلاب زمینه ساز انقلاب های مدرن در قرن های حاضر شد که از آن جمله می توان به انقلاب فناوری اطلاعات به عنوان علم و تكنولوژي روز دنیا اشاره کرد که در آینده می توان انقلاب های بزرگی مانند انقلاب ژنتیک، تکنولوژی پلاسما، انقلاب الکترونیکیِ هوش های مصنوعی و عصر مجازی را، که همگی زاییده انديشه اي است كه موتورهای آتشین (انقلاب صنعتی نخستين) را به پيدايي آورد، نظاره گر شد. اين انقلاب ها بي ترديد به زودی جهان را زیر و رو خواهد کرد. حتی می توان گفت که نوع روابط انسانی نیز چنان كه كوين كلي و مانوئل كاستلز و ديگر فن شناسان معاصر دگرگون خواهد شد. در این زمان امکان شكل گيري خانواده های ثابت ( تشکیل خانواده و زندگی ثابت افراد در کنار هم در يك جا به مدت چند سال) برای عده قلیلی وجود خواهد داشت. مگر اینکه به دوران کلاسیک برگردند. به عبارت دیگر زندگی افراد به صورت سیال درخواهد آمد.
حقيقت آن است زندگی تكنولوژيك با توجه به اقتضائات تمدن جدید اغلب نامقدس و توأم با غفلت از ساحت عرشي و حیات معنوی بوده است. گرچه خواست بشر زندگی خداگونه بوده، اما اين خداگونگي تا به حال به طور نامقدس تحقق يافته است، یعنی در گذشته انسان می خواست در ساحت و طور مقدس قدسيان زئوس وار خدایی کند، اما اکنون اغلب به طور نامقدس حيات خويش را به سر مي آورد و گرفتار بي معنايي و افسردگي و تاريكي شیطانی مي شود و زندگي اش بي روح القدس سپري مي شود.
اين گونه زندگي كردن با وقوع دو اتفاق يا بهتر است بگوييم انقلاب بزرگ در جهان آغاز شد، غیبت امام زمان در شرق و ظهور بورژازی در پي جنگ هاي صليبي. در واقع غیبت امام زمان زمینه ساز ظهور طبقه ای است که بديل پيروان امام زمان عليه السلام می شوند با ادعاي ابرمردي و قدرت بي رقيب خدايي؛ یا می توان گفت که گونه ای دیگر از حیات خداگونه برای بشر در تمدن غربی فراهم می شود که در آن بايد او به تنهايي سزيف وار بار خويش را بر دوش كشد. اين مسئوليت پذيري تراژيك زمینه شکل گیری طبقه و نظام جديد و عظيم بورژوازی است.
جنگ های صلیبی، غیبت امام زمان، انحطاط مسلمانان و اعتلای غربی ها و ظهور یک جهان نامقدس، تمامی شان به اراده خداوند و طلب و تمناي بشر حاصل مي شود ؛ جهانی که حاصل ارتباط من با هستی مطلق است. اما چگونه این ارتباط برقرار می شود، آيا اين ارتباط مانند ارتباطات انساني زنایی و حرام است یا نکاحی، میان این دو به ظاهر از لحاظ فیزیولوژیک تفاوتی نیست، اما اولی حرام و دومی پاک و حلال است و مورد تشویق و ترغيب. آیا ارتباط من نیز با هستي شکل مرضي نکاحی باید داشته باشد يا نه، یک ارتباط ایمانی نکاحی یا یک ارتباط شيطاني ممنوع زنایی.
نكته بسيار اساسي اين است كه در جهان نسبت تكنيكي و حسابگرانه انسان با هستي و خداوند چیزی و معنايي به ظهور آمده و شکل گرفته به مثابه فرزند، اما عميقا متفاوت از پدر و مادر، در عالم تكنيك معنایی چونان فرزند به وجود می آید که پدر و مادر بر او مسلط نیستند. و ممکن است این فرزند احمق باشد یا نابغه و يا غير متعارف، در حالي كه پدر و مادر در حد متوسط اند، یعنی چیزهایی در كار است که فرزند را متفاوت تر از پدر و مادر می کند و این طور نیست که فرزند تكنولوژيك همانند پدرومادر خود باشد. اين ها را از باب مثال و تقريب و نزديكي به ذهن مي گويم.
پس تکنولوژی با چنین مثال و مصداقی قابل بيان است؛ معنایی در آن به وجود آمده که حتی مخترعان اولیه تکنولوژی که خالق ظاهري آن بودند خود تصویر نهايي چنین موجودی را نداشتند. آن ها نمي دانستند اختراع و یا کشف تكنولوژيك آن ها تبدیل به یک پدیده بزرگ تر درآینده خواهد شد كه چه بسا نتوانند آن را كنترل كنند. مثلا مخترعان تلویزیون نمي دانستند که از تلویزیون و یا از تکنولوژی ارتباطات در رسانه هاي ماهواره اي و یا اینترنت استفاده شود و تکنولوژی عصر اطلاعات گونه ای متفاوت از دیگر تکنولوژی ها و انقلاب ها بود و منجر به شكل گيري جهان وصل خواهد شد. روزگاري نه چندان دور اينترنت براي ارتباط بين دانشمندان و پژوهشگران به وجود آمده بود، اما اكنون اين ارتباط يكي از كاربردهاي حاشيه اي آن است. ما فهميده ايم كه كه شبكه اطلاعاتي بسيار بزرگ تر و پيچيده تر از آن است كه آن را وسيله اي براي برآوردن نيازي خاص بدانيم. كاربردهاي جديدي كه اينترنت فراهم مي كند شگفت آور است.
پس نباید تکنولوژی جدید را مجموعهابزارهاييبا كاركرد هاي خاص و محدود مانند بيل و كلنگ و... بدانیم، بلكه باید آن را به عنوان یک رابطه با معنايي خاص بیان کنیم. تکنولوژی یک ارتباط است ابزار تکنولوژی با تکنولوژی تفاوت دارد، تکنولوژی یک باطنی است در قالب جسمي که این باطن تعیین کننده آن است.

برخی از فیلسوفان علم بر این باورند که شناخت فلسفه تکنولوژی روش هایی برای تضمین پیشرفت و ترقی علمی است.
این گفته دارای اساس و اعتبار نیست و این گفته تازه واردان فلسفه است. آنانی که تازه پا به عرصه فلسفه گذاشته اند. فلسفه، پرسش از هستی و وجود است، وقتی زایشی می شود فرزندانی از انسان به وجود می آیند که در اغاز هرگز فکر نمی کرد که حتی خلاف فکر خودشان كنشي و واكنشي متفاوت در جهان داشته باشند. اما به هرحال این زایش به وجود می آید. حال فلسفه و تقدیر شکل گرفته در تكنولوژي- نه جبر بلكه با اختيار- از حقايقي پرده بر مي دارد كه بي سابقه است.
انسان در پيدايي تكنولوژي حضور دارد اما اين حضور به معنی اختیار مطلق در هر آن چه به ظهور مي آيد نیست، بلکه اختیار ما نسبی است. شبيه به كاري كه فرانگشتاين بنا بر حوالت اختياري و انساني خويش بدان موفق مي شود، اما وقتي انسان تركيبي او جان مي گيرد ديگر تحت اختيار او نيست.
یعنی در اين جا )) منِ نوعي)) چیزی را خلق می کند و مي سازد، چيزي كه يونانيان خصلت ذاتي تكنيك و صنعت مي دانستند، اما از اين غافل است كه در عصر مدرن با پيدايي محصول تخنه معنایی در آن به وجود می آید که دیگر تحت کنترل من نیست.
پس فلسفه تکنولوژی در ذات تکنولوژی است، فلسفه نظري فقط ماهيت مفهوميِ تکنولوژی را کتبی و نظري و تئوريك می کند. ارتباط من با هستی، فلسفه یا حقوق نظري نیست، از جنس زندگی است، جنس جهان آزمایش زنده که تئوری نیست، فلسفه تکنولوژی تصویری ذهني از تکنولوژي است كه چه بسا بسيار دور يا نزديك به واقعيت باشد.

آیا فلسفه تکنولوژي، ماهيت تكنولوژي تمام کشورها را تحت پوشش قرار می دهد؟ یا فقط نظري مربوط به کشورهای تولید کننده تکنولوژی است و کشورهای در حال توسعه و یا مصرف کننده را نیز تحت پوشش قرار می دهد؟
حقيقت آن است كه با تكنولوژي مدرن مرزهای جغرافياي جهانی برداشته شده و نیازی نیست که فنآوری را از صفر شروع کنیم می توانیم با وارد کردن ابزار و تئوری ها در کشور و با ممارست و پشت کار متخصص فني و صاحب نظر علمي شویم نهايتا به جان تفكر تكنيكي را بيازماييم و يا مانند چيني ها و آسيايي ها نسبت بدان شرطي شويم و طبق قوانين تكنيكي عمل كنيم. تحقیق و توسعه لازمه پیشرفت است که متاسفانه در کشور ایران وجود ندارد و يا در مراحل ابتدايي آن در دولت و جامعه شبه مدرن ما وجود دارد. ما شبیه انسان هایی هستیم که سیل ما را می برد و تا این سیل تمام نشده سیلی دیگر می آید و به طور مدام این ماجرا تکرار می شود که مصداق درک و ورود انقلاب هاي پي در پي اما بي نتيجه يا كم نتيجه در کشور ماست.
فناوری اطلاعات نیز از قاعده مستثنا نیست. ما هنوز بر تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات مسلط نشده ایم زیرا توسعه ما مبتنی بر تحقیق نیست. انتقال تكنولوژي مبتنی بر اضطرار و فشار تاريخی است. ذهن آماده كمتر وجود دارد. هنگامی که ذهن آماده پژوهش جدي وجود نداشته باشد، ابزارهایي هم برای مقاومت وجود دارد. البته طرفداران سياسي و غير سياسي تكنولوژي كم نيستند، اما بيشتر در قلمرو واردات رسمي و قاچاق محصولات نه تفكر تكنولوژيك، یعنی به دنبال این فكر که در فلان کشور پيشرفته تكنيكي چنین امکانات و تکنولوژی اي در كار است. بنابراين ما هم باید داشته باشیم هرگز خود با تحقیق و پژوهش تکنولوژی را وارد نکرده ایم. فلسفه تکنولوژی هنگامی می تواند در کشورهایی مانند کشور ما به مرحله نظریه سازي غير ترجمه اي و غير تكراري تقليدي برسد و آن را تحت پوشش قرار دهد که ورود تکنولوژی و توسعه آن، مبتنی بر تحقیق باشد.

جایگاه انسان در عصر تکنولوژی و عصر اطلاعات چیست؟
بر این امر فرضیه هایی وجود دارد. فرضیه اول مرتبط به یوتوپيست ها و طرفداران utopia ها يعني كساني که نا کجا آبادي فکر می کنند. به گفته آن ها پس از مدتی ماشین ها خود بنیاد و خودمدار و اتوماتیک مطلق خواهند شد. با بروز چنین اتفاقاتی انسان نابود می شود یعنی قیامت انسان فرا می رسد و گونه ای دیگر از زندگی در جهان شکل می گیرد و آن ماشین ها هستند که ادامه دهنده راه هستند. چيزي كه سايه اي از آن را در فيلم ماتريكس ها يا ترميناتور ها مي بينيم. البته علي رغم چنين سيطره اوليه اي برخی معتقدند چنین چیزی اتفاق نمی افتد، به طوری که بشر پیش از آن که نابود شود نابود کننده خود را از بین خواهد برد. چون ماشین ها به شدت وابسته به انسان هستند و فیلم هایی مانند ماتریکس و ترمیناتور نيز علي رغم برتري نسبي ماشين نمایانگر چنین تصوری هستند و انسان می تواند بر ماشین مستولی بشود.
اما فرض و تفکر اصیل تر این است که تمامی گفته ها و نظریات فوق توهم و خیالی بیش نیست. ماجراي تكنولوژي ماجراي جنگ و صلح صرف نيست. در واقع پيدايي ماهيت تکنولوژی كه هيدگر از آن به گشتل - يعني صورتي از انكشاف وجود - تعبير مي كند، بدون بشر و نسبت او با هستي موضوعيت پيدا نمي كند. وجود تكنولوژي بدون انسان اساسا منتفي مي شود، مانند مثلثي بدون سه ضلع. مگر می شود یکی از آنها نباشد مثلثی وجود داشته باشد. بین اینها نسبت علي و معلولي، قابلي و فاعلي وجود دارد. خداوند فاعل است، انسان قابل و تکنولوژی قابل تر و یا حاصل نسبت قابل و فاعل، حال آیا ممکن است تکنولوژی فراتر از انسان رود که تصور چنین چیزی به دور از واقعیت است.

بسیاری از نوشته های فلسفی در مورد تکنولوژی تمایل به نظریه های ابزاری دارند نظر شما چیست؟
با توجه به این نظريه عده ای معتقدند که این تکنولوژی است که انسان ر ا بدبخت کرده است و یا این که بشر خود خواسته است و هر کاری کرده با اراده خودش بوده است و به این خاطر است که تکنولوژی نقد می کنیم.
با توجه به منتقدان تكنولوژي براورد می شود که انسان به دست خويش می خواهد خود را نابود کند، اما به اعتقاد من چنین چیزی بي وجه است و سطحي. امروزه از طريق خداگونگي فائوستي به واسطه تکنولوژی، بشر در دنياي مدرن کارهای بی نظیری را انجام مي دهد، یعنی اگر ساحت قاعده مند الهي مدرنيته و تکنولوژی را مورد توجه قرار دهیم چنین چیزی يعني نابودي بشر اتفاق نمی افتد، بلکه باعث پیشرفت نیز می شود. آن چیزی که با تفکر و تدبر فراهم شده و هزينه بسيار صرف آن شده، مشکلی درست نمی کند. در واقع این حماقت بشر است که با كفران نعمت خويش را بدبخت کرده است.
بازهم می گویم: تکنولوژی ابزار نیست،تفکر است؛ فرهنگ است كه داعيه رساندن انسان به قدرت فوق تصور خدايي دارد. تفکری که به خدا گونه شدن بشر کمک کرده است. به عبارتی انسان در تكنولوژي خدا می شود و خدا در تكنولوژي انسان. منتها در قدیم انسان خداگونه شدن را در چهره هرکول و رستم می دیده است. حال این خداگونه شدن را در چهره انسان هایی مانند بیل گیتس و امثال او در قالب قدرت بي رقيب تکنولوژی نظاره می کند و اگر از غفلت، به تفكر و پارسايي بازگردد، نقمت به نعمت تبديل مي شود و تكنولوژي وسيله رهايي انسان از زندان طبيعت و گرسنگي و شهوت بطني و شهوت جنسي مي گردد كه اين در حال وقوع است و به زودي در جهان گرسنه اي وجود نخواهد داشت.

قوانین طبیعی انسان در عصر اطلاعات و تکنولوژی چه می شود؟
عصر تکنولوژی یا عصر اطلاعات و دنياي مجازی بي ربط به قانون طبيعي نيست منتهي دنياي خودش را دارد. این دنياي مجازی اساسا خود قانونمند است اگر قانونی در دنياي شبكه هاي هوشمند مجازي نباشد، محصولي شبیه آدم فرانگشتاين می شود که سرانجام دچار بي تعادلي مي گردد.آدم فرانگشتاین، آدمي مصنوعی و غير طبيعي است که هر قسمت از بدنش از مرده ای به دست آمده بود. موجودی به نام آدم فرانگشتاین که توسط فرانگشتاین خلق شده بود، وي فاقد قدرت تفکر و انجام کارها بود. در واقع همه چیز آن نامتعارف و همراه با جنایت شده بود. امید بشر مانند دکتر فائوستوس به بقای خودش است و عصر مجازی تغییری در قوانین طبیعی انسان به وجود نمی آورد.

معنویت در عصر مجازی چگونه است؟ به طوری که گفته می شود جزء لاینفک عصر مجازی است؟
انسان همیشه خشن بوده است. خشونت جزء لوازم ذات انسان است. انسان دو رو دارد یکی خشونت و دیگری عطوفت. بشر هم مهربان است و هم خشن و هم كين توز. حال گاهی يكي بر دیگری غلبه می کند، یعنی غضب انسان بر عطوفت و رحمت او غلبه می کند که بخشی از این غلبه پیدا کردن در برخی شرایط لازم است.

تغییر شکل خشونت در دنیای مجازی به چه صورت است؟
در عصر تکنولوژی با توجه به پیشرفت، خشونت ها هم شکل دیگری می گیرند. در گذشته با یک لشگر ماه ها می جنگیدند تنها چند هزار نفر کشته می شدند و توان بیشتر وجود نداشت. ولی اکنون تنها با یک بمب هسته ای هزاران هزار نفر کشته می شوند. انسانی که قدرتش وسیع شده و به خداگونه شده ابزار خشونتش نیز متفاوت می شود. خشم خداگونگي بشر نیز در عصر مجازی به صورت مجاز بسط خواهد يافت، اما بشری که خشونت مجازی را ايجاد کرده می تواند بر آن نیز کنترل داشته باشد. در کل بشری که با خدا نسبت پیدا کرده و تکنولوژی با اين نسبت زایش يافت، می داند که چگونه فرزند خود را مهار و تربیت كند و تحت کنترل درآورد. اما همه جهان آينده اي كه در وجود رباني حضرت بقيه الله عروج پيدا مي كند به فلاح و رستگاري مي رسد و نجات مي يابد و انسان به دين و معنويت و عرفان باز مي گردد. این ها به علم خداوند و ارتباط انسان با خداوند باز مي گردد زیرا هیچ چیز در جهان خالی از خداوند نیست چه شیطانی باشد و چه رحمانی، چه کافرانه باشد چه ایمانی. اين يعني انقلابي ديگر در جهان زيسته به جان ازموده انسان و ارتباط لطيف تر او با خداوند.
هست رب الناس را با جان ناس
اتصـالي بي تكيـف بي قيـاس